همه اونایی تو دنیای مجازی همراهم هستند می دونند که معمولا عادت به گذاشتن پست مناسبتی ندارم، الانم نمی خوام این کارو کنم فقط حوادث این چند وقته منو یاد خاطرات چند سال پیش انداخت.


نوروز 92 برای اولین بار و البته تا این لحظه ، آخرین بار، سفری به جنوب داشتم.اتفاقا به لطف همسفرهای خوب، سفر فوق العاده ای شد و بیشتر از اون چیزی که فکر میکردیم بهمون خوش گذشت. خوزستان برام شگفت آور بود! و اصلا با اون چیزی که تصور می کردم یکی نبود. هر جا از جنوب برام بهت آور و متفاوت از چیزی بود که فکر میکردم.


در کنار خنده های از ته دلی که تو این سفر داشتم بارها و بارها دلم شکست، بارها و بارها بغض کردم برای این تیکه اصیل فراموش شده از کشورم، چغازنبیل رها شد! آپادانای ویران! و کلی اثار باستانی که بی تفاوت رها شده بودند، باورم نمیشد حتی کسی نیست بچه رو از روی مجسه هما بیاره پایین!! کسی نیست یه توضیح درست و حسابی بده به بازدید کننده ها! که محوطه رو از علف هرز پاک کنه! که یه به آقای شتربان بگه یکم با فاصله بیشتر از این بازمانده های با ارزش کاسبی کنه.

چیزی که برام خیلی جالب بود این بود که چرا هیچ تبلیغی برای این همه اصالت نمیشه؟ مگه فرق اینجا با اصفهان چیه؟ با شهرهای مشابه دیگه چیه؟! مگه ارزش آپادانا و سازه های آبی شوشتر کم تر از تخت جمشید و میدون نقش جهانه؟(دلم طاقت نیاورد که وسط توصیف جنوب نگم که اوضاع شیراز هم اون چیزی که فکر میکردم نبود! اون جوری که در حدشه نبود! بگذریم )

 از خرمشهر که هیچ چیزی جز بغض و حال بدم یادم نیست! تمام طول روزی که در خرمشهر بودیم بغض کرده بودم اوقدر حالم بد بود که نمی دونستم چیکار کنم! باورم نمی شد شهری انقدر بهش می نازن و هر سال آزاد شدنشو از دست بیگانه جشن میگیرن اسیرمونده . درو دیوار هایی که هنوز رد گلوله روش بود، هنوز! بعد این همه سال. و حال بدی که نیاز نبود چند روز توش بمونی و حسش کنی، فقط یکی دوساعت کافی بود تا بغض کنی و حتی اشک بریزی براش.

داشتم شاخ درمی اوردم، مگه میشه؟!! آبادان گاز نداره؟!!!! این همه پالایشگاه! این همه بوی گاز! این همه مشعل روشن بعد مردم کپسول گاز جابه جا کنند؟!! اصلا الانم که بهش فکر می کنم دوباره دارم شاخ درمیارم!!

چه جوری میشه ناراحت نشد برای این همه مظلومیت و محرومیت منطقه ای که داره خرج کل کشور میده! داره جیب هارو پر م یکنه از دلار! دلار نه هزار تومنی! که برای پس گرفتن وجب به وجبش این همه خون ریخته شده! چه طور میشه شرمنده نشد برای بی آبی شهری که هنوز رد گلوله روی دیواراشه، هنوز مردمش هیچ چیزیو فراموش نکردن که هنوز صدای تیر براشون زنده است و خاطره نشده.

مردمی که هوا ندارن نفس بکش، تو هوای 50 درجه کپسول گاز جابه جا می کنن و حتی آبی برای خوردن ندارن دیگه چه چیزی برای حیات یک جاندار (نه وما انسان!) لازمه که ازشون دریغ شده؟


خلاصه اینکه ،جنوب بی نظیر بود. حس و حالش با همه شهر هایی که رفته بودم فرق می کرد، ولی هیچ کدوم از این چیزارو مدیون هیچ کسی نبود، اگه گرمایی هست، اگه موقع رد شدن از خیابونای آبادان لبخند می نشینه رو لبمون، هیچ کدوم مدیون هیچ کسی نیست، فقط مدیون ذات خودشونن و قلبای گرمشون.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طلاق Ashley دیزل ژنراتور - قیمت دیزل ژنراتور Edgardo مدیریت مشاوره و فروش محصولات سلامت محور دانلود Melissa بشارت ثبت نام راننده ماکسیم